بدون شب بخیر
شایدمی دانست بی اوهیچ ساعتی اززندگی ام به خیرنيست…
بدون شب بخیر
شایدمی دانست بی اوهیچ ساعتی اززندگی ام به خیرنيست…
دختر که باشي
نفس بابايي
لوس ِ بابايي
عزيز دردونه بابايي
حتي اگر بهت نگه
...
دستت رو ميذاره روي چشماشو ميگه :
اين تويي که به چشماي من سوي ديدن ميدي
خلاصه دختر
يک کلام ....
نـــفــــس بـــابــــاســــت ...
تمام عروسک هاي دنيا يتيم مي شدند
اگر دختر نبود
پشت اين نقاب خنده
پشت اين نگاه شاد
چهره ي خموش زن ديگريست
زن ديگري که سالهاي سال
در سکوت انزواي محض
بي اميد بي اميد بي اميد زيست ...
پشت اين نقاب زن ديگريست
بُگذار به هم بِرسند
نگذاشتی این "مَن" عاشق به " تُو " برسد ...
عِیبی ندارد
فقط دَست از سر پِلک هایم بَردار،
بُگذار به هم بِرسند
از وقتی رفته ای عجیب "بی خواب"شده ام !
گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس…
گاهی احساس تلف میشود به پای یک عمر…
و چه بدبخت است کسی که هم عمرش تلف میشود هم احساسش…
ناخـــــوشی
میخواهــــم راحـــــت باشم
بی جسـارت و بـی خجالت
در جواب چه خــــــــبر ها ؟!
چشمانم را ببندم و بگویم :
ناخـــــوشی . . .
میدانم هیچوقت ” مال من ” نخواهی شد . . .
اما دوستت می دارم بدون هیچ امیدی !
+ تکه کلام
با یه دوستَت دارم ساده ،
بَند را آب می دهی !
عَجَب هم نمی گویی ،
نه فِکر میکنی نه تحمُل ،
عَزیزم ،
این روز ها تکه کلام همه دوستَت دارم است !
ِبـنویس ...
با فـونت دُرُشـت
فَـقط همیـن را بنویس ،
روی قلبت داغـکن ،
بی خُداحافظی رفت !
صدای بانجو می شنوم !
مردی ردا به تن میخواند
لا لایی کن بیچاره
تا بوده همین بوده ...
میدانم هیچوقت ” مال من ” نخواهی شد . . .
اما دوستت می دارم بدون هیچ امیدی!
گیرم که آب آمد و از سر رویایم گذشت
گیرم که در خلوت من و آئینه
خبری از دوستت دارم تنهائی بود
گیرم که برایت یک سبد خاطره شقایق و
یادی از چشمان سیاه جا گذاشته ام
گیرم که موج گیسوان مشکی ام طوفانی ات کرده است
باید تمام شهر پر از حرف و حدیث من و قصه ام گردد
باور نمی کنم برای دلتنگی من و شب چشمانم
ستاره چیده ای ..... !
تو هم برایم دلتنگی ... تو هم بهانه میگیری
اما خوب می دانم تو صبور تر از آنی که دلتنگ شوی
می دانم دیگر به چشمان سیاهم خیره نمی شوی
می دانم تو هم روزی خواهی نوشت .... چشم هایش .... !
اما چه زود دیر می شود
بیا و حالا باورم کن
حالا دوستم بدار من و چشمان سیاهم را
نمی خواهم خاطره ای شوم
محو و غرق تاریکی ..................
می خواهم دوستت بدارم بی حرف و حدیث
بپرستمت بی چون و چرا
بیا و حدیث چشمانم را باور کن ... !
مصطفی...
-چجوری بهش بگـــم دوستت دارم؟؟؟
خیلـــی راحت بهش بگو
دوســتت دارم
منـــم دوســتت دارم ، حالا برو بهش بگو
بهش گفتم..
اسامی مخاطب هایم را سیاهپوش کرده ام !
نه خاموش ،
نه بی صدا ،
عزای همه را گرفته ام !
فقط یک مخاطب برایم جذابیت دارد !
او را در لیست سفید گذاشته ام ،
فقط او را که هیچوقت دلش تنگ نمیشود !
درد …نمی دانم عظــمت این کلمـــه را درکـ می کنی یا نــه؟!
وقتی می گویـــم درد….
تو بــه دردی فکر نکـــن کـــه جسم انسان ممـــکن است
به واسطه یک بیماری شــــدید بکشد!!
نـــــــه؛ روحــــم درد می کند
از جلوی چشمانش رد می شد؛
صدا ها برایش تکرار می شد؛
تکرار ها عذاب آور.
سرش درد می کرد؛
فکر می کرد؛
فکرش دردآورر بود؛
هوای گوشه ی چشمش شرجی بود؛
رطوبتش زیاد.
او،
بغضش را قورت داده بود
+ شَبانه های تو
این هوا گُرگُ و میش مَن است
از روشنایی کامِل بیذارم !
می دانی ؟!
آخَر ،
آخَر ،
من ،
من ...
به شَبانه های تو خو گرفته ام
هوا که نورانی باشد ، می ترسم
از همه موجوداتِ دوپا می ترسم !
حتی از خودم در روشنایی میترسم
عشق برای یک زن وقتیکه از روی ناراحتی
با دستای ظریفش
روی سینه مردش می کوبه ،
مرد آروم بغلش کنه و دستاشو می بوسه و میگه:
نزن گلم دستای خودت درد میگیره..!!
+قفس
می خواهَمت
نه بهبوسه
نه بهخواهش
نه بهاجبار
می خواهمت فقط برای قفس!
پـَـرنده در قفس خوشتر است ...
پارکـِ آبی
نیمکتـِ خالی
آهای ،
آهای عَکاس ؟!
بله ،با توام
میتوانی از تنهاییم عَکس بِگیری ؟!
تعداد صفحات : 6