دستـــگاه مشترک مورد نظـــر...
از دست "لاشـــي بازي" هـــاي تو
خامـــوش است...
لطـــفا ديگر تنهـــاش بذار لعـــنتي...!!!
ارسال نظر برای این مطلب
| این نظر توسط مصطفی در تاریخ 1391/12/02 و 11:35 دقیقه ارسال شده است | |||
| یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد داد می زد:کهنه قالی می خرم دست دوم جنس عالی می خرم کاسه و ظرف سفالی می خرم گر نداری کوزه خالی می خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشید بغضش شکست اول ماه است و نان در خانه نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ بوی نان تازه هوشش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت:آقا سفره خالی می خرید؟ |
|||
| این نظر توسط مصطفی در تاریخ 1391/11/30 و 11:12 دقیقه ارسال شده است | |||
| هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی
یـــک نقطـــــه یـــک لبخنـــــد یـــک نگــــــــاه یـک عطر آشنـا ی ــک صــــــــدا یــک یـــــــــــاد از درون داغونـــت می کــــند هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی…! |
|||
| این نظر توسط مصطفی در تاریخ 1391/11/30 و 8:55 دقیقه ارسال شده است | |||
| خوشبختے یعنے
وقتے اونے ڪـہ دوستش دارے از پشت بغلت ڪنـہ دستاشو حلقـہ ڪنـہ دورت و نفساے گرمش بخوره بـہ گردنت و آروم زیر گوشت زمزمـہ ڪنـہ باتو بودטּ از ـهمـہ چے با ارزش تره |
|||
| این نظر توسط مصطفی در تاریخ 1391/11/29 و 9:46 دقیقه ارسال شده است | |||
| دل به دل دادن ، همان دلبستگی است
عشق چیزی نیست که از یادم رود روزی از سر آید و از پا رود باید عاشق بود تا عشقت دهند عشق تو بینند ، سپس مهرت دهنـد عشق محدود زمان و وقت نیست عاشقی کار دل سرسخت نیست ! |
|||
درباره ما
مَن اِحساسَم را کُشتَم، پَس لُطفا اِحساس تعارُف نکُنید...!
اطلاعات کاربری
تولدم...لینک دوستان
آمار سایت
کدهای اختصاصی