loading...
خلوت شب !
لیلی بازدید : 16 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (2)

 

مثل ِ پیرمرد ِ متولد ِ 1300
نه لباس ِ سربازی‌ام مانده است نه فرمانده‌ام
نه متفقین مانده‌اند نه روسپی‌های لهستانی
نه پل ِ عابر ِ پیاده‌ی ِ مخبرالدوله / نه عابرهایش
نه آن دخترکی که دستش در دست ِ مادر ِ نان ِ سنگک در دست
نه نان و نه نانواها
نه همبازی و همپالکی‌هایم
مثل ِ پیرمرد ِ متولد ِ 1300
از من

 تنهایی مانده است...

 

   

لیلی بازدید : 17 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (2)

عشــق

همین خنده های ساده ی توست

وقتی با تمام غصه هایت میخندی

تا از تمام غصه هایم

رها شوم . . .

لیلی بازدید : 30 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (2)

 

چقدر بخشیدیم و چقدر خالی ماندیم!

انگار کسی ما را جز تنی هوسناک نمیدید!

و تلخی بغض من هنوز در میان بوسه های گیس تو نا پیداست...

پیدایم نکن!

میگویند مرده ام

لیلی بازدید : 20 سه شنبه 03 بهمن 1391 نظرات (1)

 

 

 

گاهی وقت ها آنقدر از زِندگی خسته می شوم که دِلم

می خواهد قبل از خواب ، ساعَت را روی “ هیچوقت ” کوک کنم .

 

لیلی بازدید : 16 سه شنبه 03 بهمن 1391 نظرات (0)

 

عصرانه  ای به طعم همین واژه های تلخ

من،تو،غروب،کافه و لبخندهای تلخ

تف می کنی دو شعر مرا روی میز و بعد

می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ

”گارسون! کمی شکر“ و تو لبخند می زنی

حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ

گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد

گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ

مثل قدیم اشک مرا در می آورد

این خنده های مضحک شکّرنمای تلخ

اسمت ز یاد رفته و من حدس می زنم

شاید غریبه ای شده ای آشنای تلخ

در فال قهوه ما دو وجود جدا ز هم

آری چه راست گفتند این قهوه های تلخ

ناگاه صندلی به عقب ، درب کافه باز

تاریک می روی تو از این روشنای تلخ

در گفتن خداحافظ گریه ات گرفت

یکباره حافظت شیرین شد خدای تلخ

 

 

 

وقتی که شعر قهوه و تو هر سه می روید

 

من هم صدا می زنم ”آقا! یه چای تلخ!“

 

پیمان طالبی

 

 

قهوه تلخ

لیلی بازدید : 20 جمعه 29 دی 1391 نظرات (0)

 

این واژه را تکرار نکن که دلت میمیرد

حتی ترجمه اش هم واگیر دارد؛تکرار نکن

که:

دلت می میرد ...

دلت می میرد ...

تنهایی واگیر دارد

لیلی بازدید : 26 پنجشنبه 28 دی 1391 نظرات (0)

 

با سر انگشتانم بر تنم خط بکش

یک فاصله ، دوخط موازی نکش

بگو رد پایمان در برف است ؛

یا که عاقبتمان  باهم است ؟!

لیلی بازدید : 30 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

 

در شهر من باران می بارد

در شهر من باران فقط ،

برای مرده ها می بارد

در مراسم تدفین !

در شهر من وقتی باران میبارد که

قلبی که می تپد را به سیخ بکشد !

لیلی بازدید : 22 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

 

نمیدانم چرا ؛

روز های بارانی دلم میگیرد

میمانم خانه ؛

چای را تلخ مینوشم ...

لیلی بازدید : 25 سه شنبه 26 دی 1391 نظرات (0)

این روز ها در خودم به دنبال کلیک راســـت میگردم،

تا از خودم کُپی بگیرم و کنار خودم  پِیس کُنم ...

 

 شاید از این تنهایی خَــــلاص شوم ...!!

لیلی بازدید : 23 دوشنبه 25 دی 1391 نظرات (1)

ادم خوب قصه های من !

"دلتنگت شده ام"

حجمش را میخواهی ؟

خدارا تصور کن

لیلی بازدید : 23 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

تمام لحظه هاي خواب الودگي ام را گذاشته ام كنار

بی تو اما بیداریم لنگ میزند ...

لیلی بازدید : 24 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

شیطان نیستم

فرشته هم نیستم

خدا هم نیستم

فقط دخترم

از نوع ساده اش

حوا گونه فک میکنم

فقط بخاطر یک سیب تا کجا باید تاوان داد؟

لیلی بازدید : 22 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

 

تورا از دوربین ِ تفنگ ِ شکاری ام می نگرم

گاهی ،

زوم میکنم روی لبانت

گاهی ،

در نی نی چشمانت

دست ُ دلم ...

روی ماشه نمیرود !

لیلی بازدید : 19 جمعه 22 دی 1391 نظرات (6)

 

 

روزها پشت ِ سر هم

می آیند و میروند

مانند ،

کاغذ سپیدی ،

که نانوشته ورق میخورد

و من ،

به انتها ی این دفترِ نانوشته رسیده ام !

لیلی بازدید : 24 شنبه 16 دی 1391 نظرات (0)

 

بالشم از من شکایت میکُند !

نیمه های شب وقتی که ،

دردم میگیرد ، می گریم

آرام و بی صدا ...

عادت کرده ام

 صدا خفه کن بِزنم !

لیلی بازدید : 25 شنبه 16 دی 1391 نظرات (1)

 

 

وقتی شهرم خلوت می شود، می میرد!

ولی من ،

مُردنِ این شهر را به زنده بودنش ، ترجیح میدهم ...!

لیلی بازدید : 24 شنبه 16 دی 1391 نظرات (0)

 

من از بــــارانِ این شــهر  نفرت دارم!

تــا اندازه ای که وقتی می بارد

دلـــم میخواهد زانو بزنم و التماس کنان ،

بگــویم

بـس اســت ،نــبار ...

لیلی بازدید : 24 چهارشنبه 13 دی 1391 نظرات (0)

زخـــمــ هایتـ را پنهانـــ کنـــ رفیقـــ ...

 

اینـ جا... مردمشـــ زیادی با نمکـــ شدهـ اند...

لیلی بازدید : 25 دوشنبه 11 دی 1391 نظرات (0)
جودی! کاملا با تو موافق هستم که دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم. دوستدارتو : بابالنگ دراز
لیلی بازدید : 19 جمعه 01 دی 1391 نظرات (1)

 

 

زمستان هنوز هم بهانه خوبی است

برای لیز خوردن من درخیابان برفی

و دست تو که شاید دوباره

مرا درهوا بگیرد

لیلی بازدید : 19 جمعه 01 دی 1391 نظرات (1)

 

 

 

تنهایی زنی است لوند پشت پنجره

که گاهی لباس حریر سبز می پوشد

گاهی با لباس زرد شانه ریز می لرزاند

گاهی با لباس خواب سپید سردش می شود

از پنجره می خزد تا آغوشت

با تو ودکا می نوشد

 با تو مست می کند

با تو می رقصد با تو می گرید

عنکبوتت میشود ریز ریز تار می تند

ریز ریز پروانه اش می شوی

با تو

و درتو

 باتو

 و درتو

شبی از همین شبها تو و تنهایی

از حافظه گذر فصلها

در پشت پنجره پاک می شوید

لیلی بازدید : 19 جمعه 01 دی 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

خوابهایم تکراری شده اند

یک قطار...

یک ایستگاه

و تو که نه می روی نه می مانی

درست مثل پرنده ای که نه می پرد

و نه می نشیند

امشب باید تکلیفم را با خوابهایم یکسره کنم

یا خودم پرت دهم

یا پرهایت را در آغوشم قیچی کنم

لیلی بازدید : 17 جمعه 01 دی 1391 نظرات (0)

 

 

تو آنسوی ریل

من این سو ...

هر بار که دستم را بسویت دراز کردم

قطاری از میان ما رد شد

تو

لیلی بازدید : 24 جمعه 01 دی 1391 نظرات (0)

 

 

 

گفت چگونه ای؟

گفتم حال خودت را از من می پرسی؟

کدامین تو ؟

من سراپا تو ام!!

 

لیلی بازدید : 23 جمعه 01 دی 1391 نظرات (0)

 

 

 گریه

از خزر تا دریای سیاه

 

از مدیترانه تا اقیانوس اطلس

 

از بندر هامبورگ تا جزایر قناری

 

خودم را برای فراموشی ات سینه زدم

 

گناهانت را ضربدر صد!

 

و ترا از یاد خاطراتم تفریق  کردم

 

غفلتت را با بدیهایت جمع  کردم

 

تا گم شوی از  من

 

 

 

مشترک مورد نظر خاموش است

لیلی بازدید : 23 جمعه 01 دی 1391 نظرات (1)

 

یه وقتایی دلت میخواد، یکی از پشت سر چشاتو بگیره و ازت بپرسه،اگه گفتی من کی ام؟

تو هم دستاشو بگیری و بگی هر کی هستی بمون

لیلی بازدید : 22 پنجشنبه 30 آذر 1391 نظرات (0)
تو سرمای این شب طولانی به فکر بیخانمان هایی که چشم میدوزند تا زودتر صبح شود نیز باشیم...!
لیلی بازدید : 20 سه شنبه 28 آذر 1391 نظرات (0)

سرانجام روزی

به قلبت باز خواهم گشت

هرچند سخت

هرچند دور

و هرچند دیر باشد

تا دلیلی بر

اثبات این حقیقت باشم که:

"دیر رسیدن

بهتر از هرگز نرسیدن است"
 





احسان نصری

تعداد صفحات : 6

درباره ما
Profile Pic
مَن اِحساسَم را کُشتَم، پَس لُطفا اِحساس تعارُف نکُنید...!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 252
  • کل نظرات : 88
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 93
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 182
  • بازدید ماه : 401
  • بازدید سال : 1,486
  • بازدید کلی : 5,820
  • کدهای اختصاصی

       

       

    AvaCode.88