همیشه
به انتهای گریه که می رسم
صدای ساده ی فروغ از نهایت شب را می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را پشت در تلفن
آرام تر که شدم شعری از دفتر دریا می خوانم
و به انعکاس صدایم در آیینه ی اتاق
خیره میشوم
در برودت این همه حیرت
کجا مانده ای آخر ؟!!!