با من نشستن
بد نیست
گل میگویم
گل میشنوی
با من ابر،
باران میشود
شب،
فلق
بن بست
راه میشود
خشونت
نرمش
و تو میتوانی انبساط سلولهای فشردهات را
به من بسپاری
شعبده باز نیستم
اما
دستمال سیاه که به من بدهی
کبوتر سفید
تحویلت میدهم
با من نشستن
بد نیست
گل میگویم
گل میشنوی
با من ابر،
باران میشود
شب،
فلق
بن بست
راه میشود
خشونت
نرمش
و تو میتوانی انبساط سلولهای فشردهات را
به من بسپاری
شعبده باز نیستم
اما
دستمال سیاه که به من بدهی
کبوتر سفید
تحویلت میدهم